به انرژی کلمه ها اعتقاد دارم، یعنی عقیده م اینه که نویسنده حال خودش رو سوار واژه ها میکنه و اصلا چطوره یکم متعصبانه تر برخورد کنیم ، حال و روحیه نویسنده تقدم داره برمحتوا یعنی قبل این که ببینه حرفی برای گفتن داره باید ببینه حالش چطوره ، بعد تصمیم بگیره که بنویسه یا نه
امروزم که این صفحه رو برای دومین بار باز کردم دیدم نعه در یک وضعیت خنثی رو به خوب هستم پس تصمیم گرفتم بنویسم
چند روز پیش درحال سرو کله زدن با یک کار جدید بودم که چون هیچی ازش نمی دونستم ازم خیلی انرژِی میرگفت واقعا خیلی ، مجبور بودم همزمان که دارم یادمیگیرم آزمون و خطا کنم و تست کنم تا این که جمعه از ساعت نه و نیم ده یک کله(: تا ساعت پنج نشستم و این قورباغه تلخو خوردمش
وقتی کار تموم شد انگار ی بار چند صد کیلیویی از رو دوشم برداشته شد
این از شنبه هم دارم آپدیتشون میکنم
به خودم گفتم میبینی همیشه اولش سخته
مثه روزای اول یادگرفتن دوچرخه سواری
روزای اول یادگرفن حروف الفبا
روزای اول زندگی جدید و خلاصه اگه اولش سخته قرار نیست ادامه هاشم دشوار باشه
این همون چیزیه که آدم و دلگرم میکنه
پ ن : دلگرمم...دلگرم باشین